روز فاکی


MiSs CrazYـــــــــ

اوجـــــــ شیطـــونیــــ



Home - E-mail - Profile - Archive - Links - Designer




ای فاک تو روحت......(اسم ی شخص مجهولی. از فکرش بیا بیرون بهت نمیگم کیه)

ای فاک تو روح ننه ی بیچارت چهارشنه.

احم احم ببخشید یادم نبود سلوم(میدونم خیلی پارازیت بود ب بزرگی خودتون سوری)

غاغا چهارشنبه مثه همه ی روزای خسته کننده ی افتضاحِ فاکی با بلند شو دیره به سرویس مدرسه نمیرسی شروع شد

ما بلند شدیم و حاضر شدیم و ب سرویس رسیدیم و مسیرهارو یکی یکی طی کردیم و ب مدرسه رسیدیم و دوستانمون رو دیدیمو....(و این داستان ادامه دارد

غاغا ما دوستامون رو دیدیم بِ جز یکیشون ک رفتیم کلاسشون دیدمش.

دیدم یِهو ذوق کرد گفت عَجیجَم واسَت خَبَرِِ توپ دارم. گفتم بفرما. گفت (این ایکس همون شخصیت مجهولس ک اول همه فاکی شد)عاشقت شده...

من:

دوستم:

دوستام:

بله دیگه میگفتم. بزارید یکم در مورد X بگم

1- ی دماغ داره عین پینوکیو...

2- خیلیا دوسش دارن ولی اون فقط ب من بیچاره گیر داده( ب این میگن عشق یاد بگیرید)

3- جالب ترین نکته اینه همزمان دو تا از دوستای دیگه شم عاشقم شدن(ب احتمال زیاد جواب یکی از اون دو تا رو میدم)

غاغا از اینا بگزریم از مدرسه اومدم خونه کلاس زبان داشتم از ترس این ک واسه کنفرانس داستان آماده نیستم خودم رو ب خواب زدم نرفتم کلاس(کَف کَردی؟؟)

ساعت حدود 4:45 بود مامانم اومد گفت حاضر شو بریم جمهوری( اونایی ک نمیدونن جمهوری کجاست.جمهوری توی شهر ما پاتوق دختر و پسر های خوشتیپ و... هستش)

من:

مامانم:

بابام:

غاغا ما حاضر شدیم و خودمون رو فَجیع خوشتیپ کرده بودیم

با آرامش داشتیم با مامانم خیابون رو طی میکردیم و بنده لذت کافی رو داشتم از پسرا ی خوشمل  میبردم. رسیدیم ب پاساژ الان و دیلان(یکی از پاساژای خوب شهر ماست)

با نهایتِ آرامش رفتیم تو دست مامانم رو گرفته بودم داشتم میرفتم و میرفتمو میرفتم ک یِهو دیدم آقایون  x و y (یکی از اون پسرا ک عاشقمه) دارن روبه روم میان

x داشت وِر وِر نیگا میکردم y هم سرش تو گوشیش بود

اومد از کنارم رد شد لامذهب انقدر بهم نزدیک شد ک گفتم الان میزنه بهم

بله بعد دوباره داشتیم از تو پاساژ رد میشدیم ک دوباره اومد طرفم و این بای مغزور فاصله ی من ایکس حدود 20 سانتی متر بود یهو در گوشم گفت:N (اسم دوستم) بهت گفت؟؟؟؟

داشتم سکته رو در جا میزدم ولی ب خیر گذشت

غاغا داشتیم از خیابون جمهوری میومدیم ک از پنجره ی یکی از ماشین ها ک پارک شده بود نیگا کردم دیدم آقایون ایکس و ایگریگ پشت سرم هستن(کَف کردی مغزو؟؟)

بله اومدیم و اومدیم تا رسیدیم ب آبنوس( پاتوق پسرای خوشمل و البته فست و فود های خوشمزه)

رفتم تو یدونه اسنک شفارش دادم چون تو خیلی شلوغ بود اومدیم بیرون وایسادیم اقای ایکس هم اومد بیرون مامانم رفت تو یکی دیگه هم شفارش بده.

یهو ایکس اومد جلوم وایساد با صدا ی بلند گفت:N بهت گفت؟؟؟؟؟

مامانم اومد بیرون داشتم درجا سکته میکردم ک نکنه مامی جون فهمیده باشه بعد رفتیم پارک دوباره اونا هم اومدن پارک دیگه کلا مغزشون رد داده بود

بله و روز فاکی ما تموم شد

نتیجه گیری اخلاقی: پسرا همیشه خاکِ پای ما دختران و خوشم میاد بهشون هم ب اندازه ی نی نی توجه نمیکنیم

 

 

غاغا ممنون ک تا پایان راه مارو یاری کردید

 




نظرات شما عزیزان:

محمدامین
ساعت16:49---19 فروردين 1393
salam mersi az nazaret . bazam behem sar bezan . like saitet

ARSAM
ساعت12:17---15 بهمن 1392

پاسخ:?????


arsam
ساعت0:25---8 بهمن 1392
غاغا چ جالب اتفاقا اون روز منم تو رو دیدم با 2ستام
پاسخ:اصلا شما؟؟؟؟


p@rsa ♥
ساعت0:19---8 بهمن 1392
Niusha khanoom chera nazarat ro taid namikoni!!!!!!!!!!!¿¿¿
پاسخ:فضول سنج:D


p@rsa ♥
ساعت0:19---8 بهمن 1392
Niusha khanoom chera nazarat ro taid namikoni!!!!!!!!!!!¿¿¿

p@rsa
ساعت11:35---4 بهمن 1392
are ka khondam pas chi...mibakhshi in chand roze saram khayli shologh bood natoonastam ba vebat sar bazanam

Nee U Sha
ساعت8:14---22 دی 1392
yani chi parsa nakone matn ro khondi??


p@rsa
ساعت22:09---20 دی 1392


p@rsa
ساعت18:30---17 دی 1392
hichi velesh

@p@rs
ساعت19:15---16 دی 1392
ای کاش کمی کمتر بود خیلی زیاده ی ساعت طول میکشه بخونمش من ک نخوندم ولی خط اخرشو فقط خ ب بود
پاسخ:kh yani chi??


mohanna
ساعت22:14---3 آبان 1392
azizammmmmmmmmmmm
damet dorosssss
yani hal kardammmmmm
lik33333 dari havartaaaaaaa


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
+ جمعه 3 آبان 1392برچسب:,| 8:33|مـــادمـــازِلــ|


[ design by Nightnama.ir ]